اصول اساسی آموزش در 5 تا 7سالگی
پرورش و تربیت کودک یکی از اساسی ترین وظایف والدین است. اما نکته ای که باید به خاطر داشت، این است که بعضی از والدین از ارائه آموزش های اولیه در دوران کودکی غفلت می کنند. مهارت هایی نظیر کسب هویت، حل مسئله و برقراری روابط اجتماعی از همان دوران کودکی شکل می گیرد و نقش مهمی در زندگی آینده فرد ایفا می کند. در سال های حساس اولیه زندگی کودک به ویژه سنین 5 تا 7 سالگی یک سری مهارت های بسیار اساسی وجود دارد که اگر کودک به آن ها دست یابد، زندگی سالم تر و موفق تری خواهد داشت.
پرورش ابتکار
پرورش ابتکار در کودکان 5 تا 7ساله یکی از مهم ترین وظایف تربیتی والدین است؛ در غیر این صورت بچه ها فقط کارهای کلیشه ای انجام می دهند و دنباله رو دیگران خواهند بود. برای تربیت کودک مبتکر باید به او اجازه دهیم، انتخاب هایش را بیان کند. بسیاری از والدین از کودکان خود می خواهند دنباله رو والدین باشند در صورتی که این امر قدرت انتخاب، استقلال فکری و ابتکار را از آن ها می گیرد.
گاهی فرد انتخاب های خود را به دیگران اعلام نمی کند یا برای خرید هرچیزی به فرد دیگری وابسته است. او همان کودکی است که در خردسالی حق انتخاب نداشته است و همیشه برایش همه چیز انتخاب شده است.کودک در سنین 5 تا 7سالگی باید یاد بگیرد هدف از کاری را که می خواهد انجام بدهد، بیان کند. به عنوان مثال اگر می خواهد با لگو خانه بسازد، باید توضیح بدهد چطور خانه ای می سازد.کودکی که بتواند بگوید چکار می کند وچرا این کار را انجام می دهد در آینده می تواند هدف گذاری کند و به اهداف خود دست پیدا کند.
حل مسئله
یک کودک باید بتواند مسئله را تشخیص بدهد و آن را حل کند، وقتی سعی می کند در یک بطری را باز کند و نمی تواند، نباید آن را رها کند و به سراغ چیز دیگری برود. بهتر است والدین به او نشان دهند که در بطری سفت است و طبیعی است که کودکی مانند او نتواند آن را باز کند. سپس به او نشان دهند که چگونه می توان در بطری را باز کرد. یک کودک سالم وقتی نتواند از یک روش برای حل مسئله استفاده کند، دوباره تلاش می کند و منصرف نمی شود. نظارت والدین در این هنگام بسیار ضروری است و والدین در این وضعیت باید به کمک او بیایند و راه های دیگری را برای حل مسئله پیدا کنند.
در این صورت کودکی تربیت می کنیم که با پشتکار روش های مختلفی را برای حل مسائل آزمایش می کند. چنین کودکی در آینده کمتر سرخورده می شود زیرا می داند همیشه راهی برای رفع مشکل وجود دارد و انسان موفقی می شود. او کمتر دچار افسردگی و اضطراب می شود زیرا افسردگی و اضطراب ناشی از احساس ناتوانی در حل مسئله و یا روبه رو شدن بامشکلات است. افسردگی و اضطراب دائمی ممکن است زمینه گرایش به اعتیاد و مصرف مواد روانگردان را فراهم کند بنابراین می بینید که پایه پیشگیری از اعتیاد، افسردگی و سرخوردگی از سنین خردسالی گذاشته می شود و این امر مستلزم مشارکت و ارزیابی دقیق رفتارهای کودک و وقت گذاشتن برای اوست. درحالی که این آموزش های ساده در این سنین تا حد زیادی از بروز مشکلات و اختلالات رفتاری در آینده کودک جلوگیری می کند، بیشتر وقت کودکان ما در کلاس های نقاشی، زبان و روباتیک می گذرد و ما سال های طلایی آموزش کودک را از دست می دهیم.
مشارکت در بازی های پیچیده
شرکت در بازی های پیچیده یکی دیگر از راه های توانمندکردن کودکان در این سنین است، لازم است کودک در این سن بازی های گروهی انجام دهد و یاد بگیرد که با گروه همسالان مشارکت کند. در این سن، کودک باید به اجزای تشکیل دهنده اشیای مختلف کنجکاوی نشان دهد. کودک همچنین باید بتواند با خمیر بازی چیزهایی درست کند و با آن هابازی کند و به فعالیت های دو یا چند مرحله ای علاقه داشته باشد. یعنی بتواند همزمان از چسب، کاغذ، نقاشی، ماژیک و خمیربازی در ساخت یک اسباب بازی استفاده کند. ارائه دائمی الگو به کودک در این سن صحیح نیست زیرا قوه ابتکار و خلاقیت او را تضعیف می کند. کودک در این سن نباید تماشاگر باشد، بلکه باید بتواند به گروه همسالان برای بازی کردن ملحق شود.
روابط اجتماعی
توانایی برقراری روابط اجتماعی افراد در سنین کودکی شکل می گیرد. نکته این جاست که در عصر ارتباطات، کیفیت زندگی به طور مستقیم تحت تاثیر روابط بین انسان هاست و اگر فردی نتواند روابط سالمی با دیگران داشته باشد، در بسیاری از حوزه های زندگی فردی و اجتماعی دچار مشکل می شود. یکی از بهترین راه های تمرین برقراری روابط اجتماعی با دیگران، ایجاد رابطه با بزرگسالان آشناست. کودک در سن 5 تا 7سالگی باید بتواند با آشنایان گفت وگو کند. افرادی مانند مغازه دار محله، مربی مهد، همسایه، عمو و دایی کودک باید تلاش کند، با این افراد ارتباط برقرار کند و واکنش مثبت نشان دهد. به سوالات آن ها جواب دهد و خواسته هایش را بیان کند. این رفتار، پایه اصلی روابط اجتماعی وی را در آینده تشکیل می دهد. کودک باید تمایل داشته باشد به سمت بزرگسالان آشنا برود؛ والدین هم باید تلاش کنند رابطه کودک با بزرگسالان آشنا را تقویت کنند.
کودک باید در ارتباط با دیگران قادر به مشارکت باشد. به عنوان مثال بتواند مسئولیتی را به عهده بگیرد و آن را تا رسیدن به مقصد دنبال کند. همچنین کودک باید کودکان دیگر را با اسم بشناسد و بتواند دوست پیدا کند و با آن ها وارد بازی داوطلبانه شود. بچه هایی که می توانند با بزرگسالان آشنا رابطه خوبی برقرار کنند اما در ارتباط با همسالان خود چنین مهارتی را ندارند، باید در روابط اجتماعی خود از والدین کمک بگیرند. شکل گیری روابط اجتماعی در کودکان نیازمند زمان است و کودک می تواند در طول زمان با الگوبرداری از والدین به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کند. بچه ها باید دوست هم سن و سال خود داشته باشند و بتوانند داوطلب بازی با آن ها شوند، کودک باید یاد بگیرد از روابط با دیگران سود متقابل به دست آورد و از همراهی و همدلی با دیگران لذت ببرد.
در آموزش فراگیری مهارت های اجتماعی والدین نقش اساسی دارند تاکید. ما باید به بچه ها کمک و از آن ها حمایت کنیم. نکته این جاست که کودکان معمولاً در برخورد اولیه با کودکان دیگر، دچار خودشیفتگی می شوند، این خودشیفتگی که به خودشیفتگی اولیه معروف است، باید در وجود کودک باشد. اما کودک باید طی دوران رشد و تکامل خود یاد بگیرد که چگونه با دیگران مشارکت و همراهی کند و در ضمن بتواند همدل باشد. یعنی باید بتواند دیگران را خوشحال کند، کودک سالم در این سن از نظر روابط اجتماعی کودکی است که دوستانی دارد، به عنوان دوست شناخته می شود و دوستانش از او حمایت می کنند.میگنا دات آی آر.چنین کودکی قادر است در زندگی اجتماعی آینده خود روابط سالم و مناسبی برقرار کند و به میزان زیادی از افسردگی، اعتیاد و گوشه گیری مصون خواهد بود.اهمیت روابط اجتماعی سالم به حدی است که اگر یک کودک بسیار باهوش و نابغه را به تنهایی بزرگ کنیم او هرگز در بزرگسالی شاد و خوشبخت نخواهد بود زیرا نمی تواند با دیگران ارتباط برقرار کند.
مشارکت فعالانه
همچنین کودک باید برای حل مسائل قادر به مشارکت با دیگران باشد. یک کودک 5ساله درکی از مشارکت فعالانه با دیگران ندارد و اغلب در مشارکت با همسالان زد وخورد، دعوا، گریه و سروصدا می کند. اما در طول زمان کودک راه های قابل قبولی برای جلب توجه دیگران پیدا می کند. به نحوی که می تواند حمایت گروه همسالان را داشته باشد و خودش هم از سوی آن ها حمایت شود.
کودک طی زمان یاد می گیرد، در اجتماع حضور فعالانه داشته باشد و این امر آغاز حضور وی در اجتماع را رقم می زند. در این جا نیز والدین باید به کمک کودک بیایند و به او یاد دهند چگونه می تواند با دیگران مشارکت کند.والدین باید کودک را از زورگویی، یارکشی، بد و بیراه گفتن برحذر کنند و به او یاد دهند از عواطف و مهارت های فردی برای جلب توجه دیگران استفاده کند. کودک باید یاد بگیرد از بزرگسالان برای حل مشکلش کمک بگیرد و به جای قهرکردن یا استفاده از زور، از بقیه بچه ها کمک بگیرد. والدین باید افراط و تفریط را کنار بگذارند و به موقع مداخله کنند، راه حل را به وی نشان دهند و به او یاد دهند که می تواند با گفت وگو مشکلش را حل کند.همچنین کودک باید بتواند احساسات دیگران و خودش را به زبان بیاورد و با کلام آن را بگوید. کودک در طول زمان یاد می گیرد مشکلش را با دیگران و با گفت وگو حل کند.
کودک تا 7 سالگی باید بتواند مشکلاتش را بدون کمک گرفتن از دیگران حل کند. در واقع چنین کودکی توانسته است پایه های روابط اجتماعی خود را مستحکم کند.